تنبیه
قبل از تنبیه، هشدار دهیم
وَمَا أَهْلَکْنَا مِنْ قَرْیَةٍ إِلَّا لَهَا مُنْذِرُونَ (شعرا/208)
و (اهل) هیچ شهرى (و سرزمینی) را هلاک نکردیم مگر آنکه براى آن هشداردهندگانى بود.
تفسیر- تفسیر نور
خداوند، هر فرد و قوم گمراهى را زمانى هلاک مىکند که از قبل به آنان هشدار داده باشد، وگرنه عقوبت بدون هشدار ظلم است و ظلم در شأن خداوند نیست. قرآن، این حقیقت را در آیات مختلف بیان کرده است
«وَ ما ظَلَمْناهُمْ» ما به آنان ظلم نکردیم.
«وَ مَا اللَّهُ یُرِیدُ ظُلْماً» خداوند ارادهى ظلم نمىکند.
«فَما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ» * شأن خداوند ظلم کردن نیست.
«لا یُظْلَمُونَ نَقِیراً» «لا یُظْلَمُونَ شَیْئاً» «5» کمترین ستمى به آنها نخواهد شد.
«لا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا» خداوند به اندازه نخ درون هسته خرما وکمتر از آن ظلم نمىکند.
«لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ» خداوند به اندازهى سنگینى ذرّهاى ستم نمىکند.
پیام ها
در هنگام قهر الهى، همهى اسباب کامیابى بىفایده است. «ما أَغْنى عَنْهُمْ»
رفاه مخالفان دین، شما را غمگین نکند که روزى آن را خواهیم گرفت. «ما
أَغْنى عَنْهُمْ ما کانُوا یُمَتَّعُونَ»
قهر الهى، بعد از اتمام حجّت است. تنبیه باید بعد از تذکّر باشد. وَ ما أَهْلَکْنا ... إِلَّا لَها مُنْذِرُونَ
در هر امّتى اولیاى خدا هستند که آنان را هشدار دهند. «مِنْ قَرْیَةٍ إِلَّا لَها مُنْذِرُونَ»
وظیفهى انبیا هشدار است و در قبول یا ردّ مردم مسئولیّتى ندارند. «مُنْذِرُونَ»
انسان فطرتاً حقایق را درک مىکند، لکن چه بسا غفلت او را فرا مىگیرد، و درمان غفلت، تذکّر و هشدار است. «مُنْذِرُونَ»
تنبیه قبل از تذکّر، ظلم است. «ذِکْرى وَ ما کُنَّا ظالِمِینَ»
شأن الهى از ظلم دور است. «وَ ما کُنَّا ظالِمِینَ»
احادیث موضوعی
«امام جعفرصادق(علیهالسلام)»:
یَجِبُ لِلمؤمِنِ علَی المُؤمنِ أنْ یُناصِحَه.
بر مؤمنان واجب است که همواره خیرخواه و پنددهندة یکدیگر باشند. (اصول کافی، ج ٣، ص ٢٩٦)
امام حسین(علیهالسلام): اشرفُ النّاسِ مَنِ اتَّعَظَ قَبلَ أَنْ یُوعَظَ وَ استَیقَظَ قَبلَ أَنْ یُوقَظ
احقاقالحق، ج 11، ص 590
شریفترین مردم آن کسی است که پیش از آنکه او را موعظه کنند خود مُتّعظ(پند پذیرنده)شود و پیش از آنکه وی را متنبّه سازند خود متنبّه گردد.
نکته ها
آداب تنبیه از نظر امام علی(ع)
با توجه به اینکه تنبیه امری تبعی و عرضی است و نباید به صورت امری اصلی در تربیت مورد استفاده قرار گیرد، لازم است حتی المقدور از آن پرهیز شود و با تمهیداتی تلاش گردد که زمینه خطا و جرم کم شود و نه اینکه با دامن زدن به زمینه خطا و جرم، میدان تنبیه و مجازات را گسترده نمود.
امیرمؤمنان علی(ع) در عهدنامه مالک اشتر او را متوجه این امر تربیتی نموده و او را فرمان داده است که با تأمین کافی کارکنانش زمینه خطا و جرم را بکاهد و فقط در صورتی به تنبیه و مجازات دست یازد که چاره ای جز آن نباشد و شخص خطاکار و مجرم، در عین تأمین کافی دست به خیانت گشوده باشد. امام (ع) به مالک اشتر چنین می نویسد:
«ثم اسبغ علیهم الارزاق، فان ذلک قوة لهم علی استصلاح انفسهم و غنی لهم عن تناول ما تحت ایدیهم و حجة علیهم ان خالفوا امرک او ثلموا امانتک ... فان احد منهم بسط یده الی خیانة اجتمعت بها علیه عندک اخبار عیونک، اکتفیت بذلک شاهدا، فبسطت علیه العقوبه فی بدنه و اخذته بما اصاب من علمه، ثم نصبته بمقام المذله و و سمته بالخیانه و قلدته عار التهمه؛
پس روزی آنان را فراخ دار، که فراخی روزی نیروی شان دهد تا در پی اصلاح خود برآیند و بی نیازی شان بود تا دست به مالی که در اختیار دارند نگشایند و حجتی بود بر آنان اگر فرمانت را نپذیرفتند یا در امانتت خیانت ورزیدند... پس اگر یکی از آنان دست به خیانتی گشود و گزارش مأموران مخفی تو بر آن خیانت همداستان بود، بدین گواه بسنده کن و کیفر او را با تنبیه بدنی بدو برسان و آنچه به دست آورده بستان. سپس او را خوار بدار و خیانتکار شمار و طوق بدنامی در گردنش درآر.»